کنعان

|زیستن در اندوه و اشتیاق|

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

ب

انتظار نداشتم دکتر با آن قاطعیت بگوید که "اگر می‌دانستی، این تصمیم را نمی‌گرفتی". آن هم نه به عنوان سؤال، به عنوان واقعیتی که خودش به آن رسیده است. اول جا خوردم، بعد تأمل کردم، بعد صاف نگاه کردم توی چشم‌هاش و گفتم نه. نه یعنی نمی‌گرفتم. یعنی چه خوب که می‌فهمی. شاید یعنی اشتباه کردم و بیشتر یعنی نمی‌دانستم که ممکن است همه‌چیز درست از آب در نیاید. نتیجه‌اش اما چه فرقی می‌کند؟ کسی که پل‌های پشت سرش را خراب کرده نباید شک کند که راه را دانسته یا ندانسته اشتباه آمده است. چیزی نمی‌ماند براش. این است که امروز صبح وقتی بیدار شدم خالی خالی بودم و احساس کسی را داشتم که تمام زندگی‌اش را از او دزدیده‌اند.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
یاس ..

الف

آرزو می‌کنم روزی بتوانم خودم را به‌خاطر ظلم‌هایی که در حق خودم کردم ببخشم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یاس ..

اگر که بناست درختی قد بکشد.

اینکه سال به سال بیشتر دلبسته‌ی تابستان می‌شوم خودش نشانه‌ی خستگی و عافیت‌طلبی است. اینکه امسال اشتیاقی به آمدن پاییز ندارم یعنی دلم می‌خواهد بیشتر بمانم همین کنج خانه که امن‌تر است و دلم می‌خواهد روزها همینقدر آفتابی و روشن و بی‌عجله باشند. ظهرها بوی غذای همسایه‌ها از دریچه‌ی کولر و پنجره‌ی باز طوری به خانه راه باز می‌کند که انگار روی گاز چند نوع خورشت بار گذاشته باشم؛ بوی آرامش زندگی... لابد بچه‌هایشان خانه‌ هستند و غذا می‌خواهند یا شاید من بیشتر از همیشه خانه‌ام که بوی پخت و پزشان را می‌فهمم. بعدازظهرهای تابستان بوی ملحفه‌های تمیز می‌دهند؛ بویی که با خودش خاطره‌ی چُرت‌های دسته‌جمعی خانه‌ی مادربزرگ را می‌آورد بعد از ناهار، بی‌دغدغه، راحت. و شب‌ها در هوا عطری هست که فصل‌های دیگر ندارند. تابستان را با نفس‌های عمیق به آخر می‌برم. مثل درخت‌های پیر، بی‌حرف و شکایت تن به زرد و سرد شدن می‌دهم. درخت‌های سرد و گرمِ روزگار چشیده می‌دانند که در هر فصل، رازی پنهان شده است مخصوص به خودش. برای درخت‌ها هم لابد آرامش زندگی در پذیرفتن است، در تجربه‌ کردن گردش فصل‌ها با سلول به سلولِ هر شاخه و برگ‌شان، با تن دادن به سوز سرمای زمستان یا تشنگی‌های فصل گرم. می‌گذرد. این هم خوب است و هم بد. و چقدر طول می‌کشد تا آدمی بفهمد که تنها چیز ثابت زندگی، تغییر لحظه به لحظه‌ی آن است. سبز را به زرد می‌سپرم، سعی می‌کنم بی‌واهمه به استقبال تازه‌ها و بدرقه‌ی رفتنی‌ها بروم، سعی می‌کنم مثل یک درختِ سرد و گرمِ روزگار چشیده زندگی کنم.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
یاس ..