اگر به زیستن در میانشان عادت کنم و من را در جمع خودشان بپذیرند، گلهی خرسها بیشتر از دایرهی انسانی اطراف من ارضاکننده است. نهایت انتظاری که از بیشترشان میتوانم داشته باشم این است که از من طلبکار نباشند، ارث پدرشان را از من نخواهند، رهایم کنند. اگر دوست دارم سفر کنم برای دیدن آدمهای جدید نیست، برای دور شدن از آدمهاست. برای جایی، شاید، کمی آرام گرفتن در آغوش نوازشگر، بیادعا و بیمضایقهی طبیعت.