کنعان

|زیستن در اندوه و اشتیاق|

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

بیا که قصر امل سخت سست‌بنیاد است

یک عکس قبر تنگ و تاریک پرینت بگیرم بگذارم پیش روم که یادم باشد حرص چی را بخورم و چه چیزهایی را رها کنم. یادم باشد چه چیزی ارزش زندگی کردن را دارد.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
یاس ..

نور دل صدپاره‌ام

حالِ کودک تنهایی که در ازدحام بی‌پایان، در آخرین نفس‌های خستگی و گیجی و درماندگی، بالاخره با مادرش نگاه در نگاه می‌شود. حال تنِ کثیف و عرق‌ کرده‌ای که به یک چشمه‌ی زلال و آرام می‌رسد. حال تشنه‌ای که نیروی رفتن ندارد، دستی جرعه‌های آب خنک به لب‌های خشکیده‌اش می‌برد. این روز و شب‌ها از دنیای تاریک آن بیرون، از بلعیده شدن در سیاهی نمی‌ترسم. چقدر نترسیدن خوب است.



پ.ن: کسی از زهرای زرمان خبر دارد؟

۶ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
یاس ..