ما هر سه روز دویدیم اما استانبول جای دویدن نبود. باید می‌نشستیم تا بوی شور و شرجی دریا و آن نمِ خوشایند روی گونه‌ها به‌سادگی از خاطرمان نرود. یک روز برگردیم برای آن صندلی‌های چوبی لب ساحلِ کاباتاش و استکان‌های کمرباریک چای خوشرنگی که نوبت‌شان به ما نرسید ساعت آخر.